درعالم رسانه زبان هنر مانند موسیقی بی کلام است درحالیکه زبان مشترک حکم موسیقی باکلام را دارد موسیقی بدون کلام احساس صاحب اثر را می رساند ولی موسیقی دارای کلام علاوه بر احساس، منظور تولیدکننده اثر را هم بیان می کند. زبان مشترک بدین صورت است که وقتی انسان برای دانشجویان صحبت می کند غالب مثالهایش علم و شعر است ولی درمراسمهای مذهبی غالب مثالهایش کتاب و حدیث است. زبان مشترک درجمع مسئولین مملکتی اینگونه است" آقا نسل امروز خیلی کم حوصله شده. نسل جبهه عجب نسل باگذشت و حماسی بودندآن زمان رزمنده می رفت مرخصی ازدواج می کرد یکماه نشده برمی گشت خط مقدم" و زبان کوچه یا مشترک درنانوائی اینچنین است " آقا یادش بخیر قبلا نان را می خریدیم ده ریال آن هم چه نانی هم قدخودمان! " لیکن زبان هنر عالم بسیار وسیعتری دارد. درزبان هنر می توان واقعیتها را به اشکال گوناگونی بیان کرد می توان یک اتفاق تلخ را به گونه ای حتی طنز نشان داد. زبان هنر گاهی بیان باحجاب رنجهای انسان است و گاهی پندواندرزی حکمت آموز برای دیگران! یک وقت هنرمند اتفاقی که در بیست سال پیش حادث شده را در راستای افزایش سلامت عاطفی و هشدار به دیگران هنرمندانه بیان می کند و مخاطبین هم بنابرسطح درکشان برداشتهای متفاوتی می کنند. عده ای تصور می کنند این اتفاق پیش بینی آینده است! تعدادی فکرمیکنند کاملا تخیلی است و دیگرانی فکر می کنند که شاید قصه اکنون است. تمامی مردم درطول زندگی بارها از زبان مشترک در موقعیتهای مشترک استفاده می کنند ولی تعداد کمی از مردم قادرند با زبان هنر احساسات و یا اتفاقات را بیان کنند واقعیت آن است که دنیا بسیار نیازمند اخلاق و معنویت می باشد چرا که غالب مردم دربستر نیازها متولد می شوند. وآنچه که باید سرلوحه ی اندیشه متفکران باشد پاسخ حکیمانه به خواسته های متنوع مردمان است.ونکته پایانی آنکه ماهیت زبان هنر اصولا روشنگری است.
برچسبها: علی اکبری