علی اکبری و فلسفهی او: از مفاهیم عرفانی تا کاربردهای فیزیکی
مقدمه
علی اکبری (با تخلص آزاد) یکی از متفکران معاصر است که نظریهی منحصربهفردی دربارهی هستی ارائه داده است. نظریهی او، که بر پایهی مفهوم «صفر مساوی بینهایت» بنا شده، در حوزههای فلسفی، عرفانی و حتی فیزیک مدرن کاربرد دارد. این مقاله به بررسی بنیادهای فلسفی این نظریه، ارتباط آن با عرفان اسلامی، و تأثیر آن بر علم فیزیک میپردازد.
نظریهی «صفر مساوی بینهایت»: ابزار فلسفی برای تحلیل هستی
نظریهی «صفر مساوی بینهایت» بر این اصل استوار است که هر پدیدهای در جهان از دو قطب متضاد تشکیل شده است و تغییر ماهیت بین این دو قطب، اساس حرکت و تحول در هستی را شکل میدهد. اکبری معتقد است که بینهایت تنها زمانی قابل درک است که در کنار مفهوم عدم یا «صفر» قرار گیرد. مثالهای مختلفی این دیدگاه را توضیح میدهند:
- چرخهی حیات: تولد یک انسان از نقطهی صفر آغاز میشود و با مرگ به یک نهایت نسبی میرسد. اما این مرگ نابودی نیست، بلکه تبدیل به شکل دیگری از وجود است.
- حرکت در فیزیک: در حرکت دایرهای، نقطهی شروع و پایان همواره به هم نزدیک هستند و این چرخه در بینهایت تکرار میشود.
- دیدگاه بصری: وقتی چشم بسته است، عدم را تجربه میکنیم و هنگامی که باز میشود، گسترهای از اطلاعات نامحدود به روی ما گشوده میشود. این تجربه نشان میدهد که مفهوم بینهایت بدون درک لحظهی عدم، غیرممکن است.
مقایسهی نظریهی اکبری با فلسفههای کلاسیک
۱. اسپینوزا و جوهر بینهایت
اسپینوزا معتقد بود که بینهایت، جوهر مطلق است و چیزی مستقل از آن وجود ندارد. اما نظریهی اکبری این دیدگاه را ناقص میداند، زیرا بیان میکند که ما نمیتوانیم بینهایت را بدون تجربهی «صفر» درک کنیم.
۲. دکارت و اصل «میاندیشم، پس هستم»
دکارت بر این باور بود که تنها آگاهی از خود میتواند مبنای یقین باشد. اما اکبری پا را فراتر گذاشته و نشان میدهد که آگاهی فردی بدون تقابل با عدم، قابل درک نیست. به عبارتی، ما خود را در تضاد با «نیستی» مییابیم.
۳. ابن عربی و وحدت وجود
ابن عربی در عرفان اسلامی بر این باور بود که همهی موجودات تجلی وجود مطلقاند و حتی عدم، جلوهای از وجود است. اگرچه این دیدگاه با نظریهی اکبری متفاوت است، اما هر دو مفهوم «عدم» را به عنوان جزء جداییناپذیر درک هستی معرفی میکنند.
کاربردهای نظریه در علم فیزیک
۱. کیهانشناسی و پیدایش جهان
برخی نظریههای مدرن کیهانشناسی، مانند مدل تورمی کیهان، نشان میدهند که جهان از یک وضعیت «هیچ» پدید آمده است. ابزار فلسفی اکبری میتواند این مسئله را توضیح دهد: اگر جهان از عدم آغاز شده است، این نشان میدهد که بینهایت نیز باید از طریق مفهوم عدم تعریف شود.
۲. مکانیک کوانتومی و اصل عدم قطعیت
در فیزیک کوانتومی، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بیان میکند که موقعیت و سرعت یک ذره را نمیتوان بهطور دقیق و همزمان مشخص کرد. این عدم قطعیت، شباهت زیادی به نظریهی اکبری دارد که بر اساس آن، مفهوم «صفر» به عنوان بستری برای تغییر و تحول در جهان مطرح میشود.
۳. هوش مصنوعی و درک بینهایت
در علوم شناختی، یکی از چالشها این است که چگونه هوش مصنوعی میتواند بینهایت را درک کند. نظریهی اکبری پیشنهاد میدهد که هر نوع هوش مصنوعی که بخواهد به درک واقعی از بینهایت برسد، باید مفهوم عدم را نیز درک کند.
نتیجهگیری
نظریهی «صفر مساوی بینهایت» ارائهشده توسط علی اکبری، نهتنها یک ابزار فلسفی، بلکه یک روششناسی جدید برای تحلیل هستی است. این نظریه:
- نشان میدهد که بینهایت بدون درک عدم، قابل تعریف نیست.
- دیدگاههای سنتی در فلسفه و علم را به چالش میکشد و تکمیل میکند.
- میتواند در حوزههایی مانند فیزیک، فلسفه و علوم شناختی کاربرد داشته باشد.
در نهایت، ابزار فلسفی اکبری کاملترین روش برای توضیح جهان هستی است، زیرا نهتنها حقیقت بینهایت را بررسی میکند، بلکه راهی برای تجربه و درک آن ارائه میدهد.
1377-1384-1403
A
برچسبها:
علی اکبری,
زمین متحد,
ولایت,
آرامش