فکرودانش را بر اراده مقدم دانستم اما آیا این تقدم جاودانه است یا نسبی! در مدرسه ما به دروسی فکر میکنیم که اراده مدرسه است در کارخانه به کاری می اندیشیم که اراده ی مدیران کارخانه است ... بنابراین در پس هر کدام از اندیشه های ما اراده ای حاکم است و مانند رابطه پایه و بسیارمهم "صفر مساوی بینهایت" اراده نیز با تفکر لازم و ملزوم و به نوعی برابر است اما به لحاظ منطقی اگر نقطه آغازی برای هر پدیده ای متصور باشیم همانطور که صفر نقطه آغاز و شروع رابطه ی صفروبینهایت است اندیشه نیز سرآغاز رابطه فکرواراده است لذا هر تفکری به اراده ای ختم میشود. لیکن اراده ای مانا و ماندگار است که مولد باشد ... برای مثال خدای مسیحیان که از جنس پدراست! اراده کمونیسم شد و کمونیست با نادیده گرفتن نیمه انگیزشی انسان به بن بست ختم شد در نتیجه مسیحیان بسیاربیشتری پدرشان را به خانه سالمندان ( کلیسا !) سپردن و البته هر از گاهی او را ملاقات و ستایش می کنند ... تمامی افکار و مجموع اراده های آدمی همانند ماشین و سیستمی است که روز به روز قابل پیش بینی تر می شود تا جائیکه ممکن است آدمی خود را نه در صفر و بی نهایت که تنها در صفر و یک گم کند! لیکن ما به اراده ای بسیار بزرگ و معنوی نیازمندیم همان فکرواراده ای که قبل از تفکرش اراده اش را بر ما نمایان کرده است و البته درک اندیشه او که خداوند تمام هستی است در عهده زمان و مکان ما نیست و تنها اوست که بر تمامی نیروهای پنهانی و کیهانی فرمان میراند و البته ما را نوید و امید روزگاری خوش میدهد ...
a
برچسبها: علی اکبری, زمین متحد, ولایت, آرامش