سخن در اينكه آيا احكام ذميان درباره صائبان جارى است يا خير؟ نياز به كاوشى افزون در ادلّه و نيز كندوكاوى اساسى در شناخت موضوع دارد زيرا ترديد در حكم فقهى «صابئان»، از ناشناختگى وضعيت ايشان و مجهولبودن حقيقت آيين و باورهايشان نشأت مىگيرد. از اين رو، بايسته مىنمايد كه در آغاز، سخنانى از بزرگان در مورد ايشان ياد شود.
ديدگاه فقيهان
1- شيخ مفيد گويد:
«و قد اختلف فقهاء العامه فى الصابئين و من ضارعهم فى الكفر سوى من ذكرناه من الثلاثة الاصناف، فقال مالك بن انس و الاوزاعى: كل دين بعد دين الاسلام سوى اليهوديه و النصرانيه فهو مجوسية و حكم اهله حكم المجوس.» (۱)
فقيهان اهل سنت در مورد صابئان و همانندان ايشان در كفر، همانديش نيستند - البته در غير سه گروه مسيحيان، يهوديان و زردشتيان - مالك بن انس و اوزاعى گويند: هر آيين بجز آيين مسلمانى - و غير از يهوديگرى و نصرانيگرى - مجوسى بشمار آيد و پيروان آن در حكم مجوسى هستند. شيخ مفيد، در همسانى اين گروهها با مجوسيان، به يادكرد ديگر سخنان فقيهان اهل سنت مىپردازد و سپس اظهار مىدارد: «فاما نحن فلانتجاوز بايجاب الجزيه الى غير من عددناه لسنة رسول الله(ص) فيهم و التوقيف الوارد عنه فى احكامهم.» (۲) ما در وجوب جزيه، از گروههاى ياد شده [مسيحيان، يهوديان، زردشتيان] پا فراتر نمىنهيم زيرا سنت پيامبر(ص) در گرفتن جزيه، فقط در مورد ايشان است و ما در احكام فقهى كه از پيامبر درباره آنان وارد شده، به توقيف: [پاسداشت مرز موضوعات] فرمان داريم.
سپس شيخ مفيد، سخن فقيهان ياد شده را در همسانى حكم فقهى صابئان با مجوسيان، بعيد مىشمرد و چنين مىگويد: «فلو خلينا والقياس لكانت المانويه والمزدقيه والديصانيه عندي بالمجوسيه اولى من الصابئين لانهم يذهبون في أصولهم مذاهب تقارب المجوسيه وتكاد تختلط بها.»(۳) اگر ما به «قياس» هم وانهاده شويم، در ديدگاه من مانويان، مزدكيان و ديصائيان به مجوسيان نزديكترند تا صابئان. زيرا در باورهاى بنيادين، گروههاى نخست به مجوسيان نزديكترند و چه بسا درهم مىآميزند.
شيخ مفيد، در ادامه نوشتار، از برخى كيشهاى مهجور ياد مىكند و نزديكى آن را با مسيحيت و يا باورهاى مشركان عرب باز مىگويد و سپس مىنويسد: «فاما الصابئون فمنفردون بمذاهبهم ممن عددناه لان جمهورهم يوحد الصانع في الازل ومنهم من يجعل معه هيولى في القدم، صنع منها العالم فكانت عندهم الاصل و يعتقدون فى الفلك و ما فيه الحياة و النطق وانه المدبر لما في هذا العالم والدال عليه وعظموا الكواكب وعبدوها من دون الله عزّ وجلّ وسمّاها بعضهم ملائكه وجعلها بعضهم آلهة وبنوا لها بيوتاً للعبادات وهولاء على طريق القياس إلى مشركي العرب وعباد الأوثان اقرب من المجوس لأنهم وجّهوا عبادتهم إلى غيرالله سبحانه في التحقيق وعلى القصد والضمير وسمّوا من عداه من خلقه بأسمائه جلّ عما يقول المبطلون.»(۴) اما صابئين در آيين خود، از شمار مذاهب ياد شده متمايزند زيرا بيشتر ايشان به توحيد ازلى آفريدگار جهان معتقدند. اما برخى از آنان، "هيولى" [= ماده نخستين] را چونان خداوند، قديم مىدانند و جهان را پديد آمده از آن مىشمرند و در نزد ايشان، هيولى مبدا نخست جهان است. ايشان معتقدند كه فلك و موجودات آن، از حيات و توانايى نطق برخوردارند و اينكه فلك، تدبير و راهنمايى گيتى را بر عهده دارد. هم چنين ايشان، ستارگان را بزرگ مىدارند و آن را پرستش مىكنند. برخى از آنان، ستارگان را فرشتگان و برخى خدايگان مىدانند و براى آنان، معابدى بنا مىنهند. از اين رو، صابئان به مشركان عرب و پرستشگران بت، نزديكترند تا به مجوسيان زيرا ايشان غير خداوند را پرستش مىكنند. هم در درون و هم در رفتار برون و آفريده خداوند را به نامها و صفات ويژه او مىستايند و براستى خداوند از آنچه ياوهگويان مىگويند، فراتر است.
شيخ مفيد، در اين بررسى شيوهى يك فقيه متكلّم را پيمود و سخن مخالفان ناهم انديشان را در اينكه «صابئى» از ذميّان است، به نقد سپرد و آن را با خدشه در همگونى مقيس [= صابئى] و مقيس عليه [= مجوسى] باطل ساخت.
سخن ايشان، بسيار نيك و استوار است، اما بدان شرط كه باورهايى را كه به «صابئان» نسبت داد، براستى عقايد پذيرفته ايشان باشد و همان بنياد آيين و كيش آنان را سازمان بخشد. در اين زمينه در ادامه گفتار سخن خواهيم گفت.
2. شيخ طوسى، در «الخلاف» گويد:
"الصابئه لايؤخذ منهم الجزيه و لايقرون على دينهم و به قال ابوسعيد الاصطخرى و قال باقى الفقها: انه يؤخذ منهم الجزيه، دليلنا اجماع الفرقه و اخبارهم و ايضا: قوله تعالى: فاقتلوا المشركين و "فاذا لقيتم الذين كفروا" و لم يامر باخذ الجزيه منهم و ايضا قوله تعالى: "قاتلوا الذين لايؤمنون" فشرط فى اخذ الجزيه ان يكونوا من اهل الكتاب و هؤلاء ليسوا من اهل الكتاب."(۵)
از صابئان، جزيه گرفته نمىشود و آنان در آيين خويش، آزاد وانهاده نمىشوند. [از فقيهان اهل سنت] ابوسعيد اصطخرى، با اين ديدگاه همراى است. اما ديگر فقيهان آنان گويند: از ايشان جزيه گرفته مىشود.
دليل ما، اجماع اماميان و روايات ايشان است. هم چنين خداوند گويد: مشركان را بكشيد...(۶) و نيز گويد: بهنگام برخورد با كافران...(۷) در اين آيات، به جزيه فرمان نداده است. هم چنين خداوند فرمود: با كسانى كه ايمان ندارند، كارزار كنيد...(۸) بنا بر اين، خداوند در جزيه، قيد "اهل كتاب" را قرارداد و صابئان در شمار اهل كتاب نيستند.
استدلال شيخ طوسى به دو آيه نخست و سپس افزودن اين نكته كه خداوند به گرفتن جزيه از ايشان فرمان نداد، بنيادسازى قاعدهاى فراگير در برخورد با كافران است و خلاصه آن چنين است: رهاورد دو آيه اين است كه با كافران بايد جنگيد مگر آنانكه به اخذ جزيه از آنان، فرمان داده شده باشد و درباره صابئان، چنان دستورى نيامده است.
و اما استناد ايشان به آيهى جزيه، بر دو مقدمه استوار است:
نكتهى نخست: از آيه استفاده مىشود كه از غير اهل كتاب نمىتوان جزيه گرفت. اين مقدمه را از آيه، هر چند به انضمام روايت عبدالكريم هاشمى، مىتوان استفاده كرد.
نكته دوم: صابئان در شمار "اهل كتاب" نيستند يا دست كم اين نكته، ثابت نيست. در مورد نكته اخير، در ادامهى سخن، ديدگاه خويش را خواهيم گفت.
3. طيربسى، در تفسير آيهى "ان الذين آمنوا... و الصابئين"(۹) پس از ياد كرد سخنان فقيهان و لغتشناسان درباره معناى "صابئين" و باورهاى ايشان گويد:
"و الفقهاء باجمعهم يجيزون اخذ الجزية منهم و عندنا لايجوز ذلك لانهم ليسوا باهل كتاب."(۱۰)
تمامى فقيهان اهل سنت، گرفتن جزيه از ايشان را روا مىدانند. اما فقيهان اماميه، جائز نمىشمرند زيرا صابئان در شمار اهل كتاب نيستند.
استدلال طبرسى، همگون با گفتار شيخ طوسى در "الخلاف" است [كه پيشتر ياد شد].
4. على بن ابراهيم، در تفسير خويش در آيهى: «ان الذين آمنوا والذين هادوا....»(۱۱) گويد:
"الصابئون قوم لامجوس و لايهود و لانصارى و لامسلمون و هم يعبدون الكواكب والنجوم."(۱۲)
صائبان، گروهى هستند كه نه مجوسى و نه يهودى و نه نصرانى و نه مسلمان هستند ايشان، ستاره پرستند.
5. صاحب جواهر، پس از يادكرد ديدگاه «ابن جنيد» در اينكه از «صابئان» جزيه مىتوان گرفت، مىگويد:
«ولابأس به إن كانوا من إحدى الفرق الثلاث.»(۱۳) اگر ايشان در زمرهى يكى از گروههاى سه گانه [= مسيحيان، يهوديان، مجوسيان] باشند، اين ديدگاه پذيرفتنى است.
صاحب جواهر، در ادامهى سخن به يادكرد سخنانى مىپردازد كه صابئان را در شمار فرقههاى يادشده قرار داده اند. هر چند در آن گفتهها ناهمسازيهائى وجود دارد.
سپس، اظهار داشتهاند: «وحينئذٍ يتجه قبول الجزيه منهم.»(۱۴) بنا بر اين، پذيرش جزيه از صابئان شايسته مىنمايد.
پس از آن، سخنان كسانى را يادآور شدهاند كه صابئان را به پرستش ستارگان و... متهم ساختهاند و سپس افزوده اند: «وعليه يتجه عدم قبولها منهم.»(۱۵) بنا بر اين سخنان، نپذيرفتن جزيه از ايشان موجه مىنمايد.
اما ظاهر سخن ابن جنيد، كه در كتاب «المختلف» علامه حلى ياد شده است(۱۶); آن است كه صابئان را در پذيرش جزيه، گروهى مستقل از گروههاى سه گانه يادشده قرار داده و نه زير مجموعهى ايشان، و اصولا همين، بايستى مراد سخن كسانى باشد كه پذيرش جزيه از صابئين را باور دارند، وگرنه در پذيرش جزيه از كيشهاى سه گانه، مخالفت وناهمانديشى ميان دو فقيه، رخ نداده است!
جمعبندى ديدگاهها
1. در اين مساله، فقيهان ما اجماع ندارند زيرا اول آن كه ابن جنيد با ديدگاههاى ياد شده، مخالف است و در تحقق اجماع، راى او دخالت دارد و ثانيا: فتواى دانشوران در نگرفتن جزيه از صابئان، برخاسته از موضوعشناسى ايشان درباره صابئين است ـ اين كه آنان، در زمره اهل كتاب نيستند و در كلام شيخ مفيد، قمى، طبرسى تا صاحب جواهر با اين برداشت آشنا شديد ـ و چنين موردى، با «اجماع حجت» كه از حكم الهى درباره موضوع مشخص و معلوم حكايت مىكند، فاصلهاى بس دراز دارد.
2. موضوع اين مساله، از سوى فقيهان پيشين تحرير و تنقيح نشده است نه از راه تفحص و پيگيرى حالات منتسبان به اين فرقه و شنيدن باورهايشان، و يا فهميدن ديدگاههايشان از طريق كتابها و نوشتههاى خود آنان; و نه از راه مقايسه آنچه كه درباره ايشان گفتهاند، به گونهاى كه اعتماد در شناخت اين فرقه پديد آيد. فرقهاى كه نام آن سه بار در قرآن مجيد ياد شده است.
بلى! گاه در برخى از نوشتههاى «ملل و نحل»، پرتوى بر گوشهاى از باورها، و بخشى از تاريخ آنان، افكنده شده است. هر چند اين اندازه، در شناخت موضوع له براى مصونيت كافران ياد شده و نيز گرفتن و يا نگرفتن جزيه از آنان، كفايت نمىكند.
شايد رويگردانى فقيهان از شناخت كامل موضوع، بدان جهت بوده است كه آنان با حكم فقهى «صابئين» چندان درگير نبودهاند. بويژه آنكه فقيهان بزرگوار ما، از داورى ميان مردمان و حكومت به دور بودهاند و به گرفتن جزيه از كافر و يا جنگ با كافران مبتلا نبودهاند، نه در صحنه عمل و نه در جايگاه فتوا و ابراز احكام.
برچسبها: آقا