زمین متحد
همه عدالت را دوست دارند  United Earth
خوش آمدید | شهریور ۱۴۰۴ | 2025 - September | ربيع الاول ١۴۴۷ | هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقل‌هاى آنان شريك شد. حضرت علی (ع) خداوند هیچ متکبر فخرفروشی رادوست ندارد.لقمان حکیم (قرآن)| اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِکَ الفَرَج
نوشته شده توسط A

من مواعظ علي بن الحسين (عليه السلام):
ابن آدم! إنّك لاتزال بخير ما كان لك واعظ من نفسك وما كانت المحاسبة من همّك وما كان الخوف لك شعاراً والحذر لك دثاراً.

(تحف العقول صفحه 280)

گرچه انسان از موعظه ديگران بى‏نياز نيست، لكن موعظه‏اى كه از درون انسان برمى‏خيزد بهترين موعظه است، چون هركسى به صفات و عيوب خود از همه آگاه‏تر است.
بايد همت انسان اين باشد كه خود را محاسبه كند. اگر ديگران ما را محاسبه نكنند، دليل نمى‏شود كه ما خود را محاسبه نكنيم. محاسبه، از لغزش‏هاى آينده انسان جلوگيرى مى‏كند.
مراد از خوف، خوف از خدا و عذاب او و كردار بد انسان است نه ترس از مردم و قدرتهاى پوشالى.
حذر، به معناى احتياط است لكن نه به اين معنا كه انسان دست از فعاليت بكشد بلكه بايد در ميدانهاى مختلف وارد شده اما همواره احتياط و پرهيز را رعايت كند كه معناى تقوا هم همين است.


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

من مواعظ علي بن الحسين (عليه السلام):
كم من مفتونٍ بحسن القول فيه، وكم من مغرورٍ بحسن الستر عليه، وكم من مستدرجٍ بالإحسان عليه.

(تحف العقول صفحه 281)

چه بسا افرادى كه فريب تعريف‏ها و تحسين‏هايى كه مردم از آنان مى‏نمايند مى‏خورند. انسان نبايد فريفته قضاوتهاى مردم درباره خودش شده و بخاطر تساويل نفسانى از قضاوت صحيح در مورد خودش غفلت ورزد و توجه به اين مسأله بالخصوص براى مسئولين حائز اهميت است.
و همچنين انسان نبايد از اينكه خداوند عيوب او را پوشانده مغرور شود و خيال كند كه هميشه بديهاى او مستور مى‏ماند. چه بسا خداوند در همين دنيا آنها را فاش كند و اگر در اين دنيا هم با لطف و احسان خود فاش نكرد در قيامت (روزى كه باطن افراد ظاهر مى‏شود) آشكار كند. لذا ائمه (عليهم السلام) همانطور كه در دعاى شعبانيه نقل شده از خدا مى‏خواستند كه: «الهى لا تفضحنى يوم القيامة على رؤس الاشهاد.»
و چه بسا افرادى كه در اثر نعم الهى گرفتار استدراج مى‏شوند، «وسنستدرجهم من حيث لا يعلمون».
پس نبايد ما بخاطر تمجيدهاى مردم و ستر الهى و اعطاى نعم او از قضاوت صحيح در مورد خود غفلت نمائيم.


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

 

من وصيّته «عليه السلام» لكميل بن زياد:
يا كميل! ليس الشّأن أن تصلّي وتصوم وتتصدّق، الشّأن أن تكون الصلوة بقلبٍ نقىّ وعمل عنداللّه مرضيّ وخشوع سوىّ وانظر فيما تُصلّي وعلى ماتصلّي ان لم يكن من وجهه وحلّه فلا قبول.

(تحف العقول ص174)

از اين جملات كه حضرت، شاگرد باوفاى خود را از قشر ظاهرى به ماوراى آن و به باطن و حقيقت اعمال، نفوذ مى‏دهد، استفاده مى‏شود كه هر عملى، جسمى دارد و روحى، و اگر روح نباشد، جسم مرده و بى‏ارزش است. نبايد به پوست بدون مغز، دل خوش كنيم، لُبّ و مغز مهم است، همان طور كه امام سجاد «عليه السلام» مى‏فرمايد: «اللهم ارزقني... لبّاً راجحاً»
در نماز هم كيفيتِ آن مهم است، بايد نماز را با قلب پاك و خضوع و كردارى كه موجب خشنودى خدا است، انجام داد. اگر نماز در مكان و جامه غصبى و غير حلال انجام شود مورد قبول الهى نيست.
البته گرچه اين روايت در مورد نماز وارد شده، ولى همه اعمال همين طور است حتى فعاليت‏هاى سياسى هم، بايد همراه با روح اصلاح امت اسلامى باشد و در غير اينصورت مطلوب ذات بارى نيست.


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

من وصيّته «عليه السلام» لكميل بن زياد:
يا كميل! ليس الشّأن أن تصلّي وتصوم وتتصدّق، الشّأن أن تكون الصلوة بقلبٍ نقىّ وعمل عنداللّه مرضيّ وخشوع سوىّ وانظر فيما تُصلّي وعلى ماتصلّي ان لم يكن من وجهه وحلّه فلا قبول.

(تحف العقول ص174)

از اين جملات كه حضرت، شاگرد باوفاى خود را از قشر ظاهرى به ماوراى آن و به باطن و حقيقت اعمال، نفوذ مى‏دهد، استفاده مى‏شود كه هر عملى، جسمى دارد و روحى، و اگر روح نباشد، جسم مرده و بى‏ارزش است. نبايد به پوست بدون مغز، دل خوش كنيم، لُبّ و مغز مهم است، همان طور كه امام سجاد «عليه السلام» مى‏فرمايد: «اللهم ارزقني... لبّاً راجحاً»
در نماز هم كيفيتِ آن مهم است، بايد نماز را با قلب پاك و خضوع و كردارى كه موجب خشنودى خدا است، انجام داد. اگر نماز در مكان و جامه غصبى و غير حلال انجام شود مورد قبول الهى نيست.
البته گرچه اين روايت در مورد نماز وارد شده، ولى همه اعمال همين طور است حتى فعاليت‏هاى سياسى هم، بايد همراه با روح اصلاح امت اسلامى باشد و در غير اينصورت مطلوب ذات بارى نيست.


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

من وصيّته «عليه السلام» لكميل بن زياد:
يا كميل! إفهم واعلم إنّا لانرخص في تركِ أداء الأمانة لأحدٍ من الخلق فمن روى‏ عنّا في ذلك رخصةً، فقد أبطل وأثم وجزاءُه النار بما كذب، اقسم لسمعت رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم) يقول لي قبل وفاته بساعةٍ مراراً ثلاثاً: يا اباالحسن أدّ الأمانة إلى البرّ والفاجر فيما جلّ وقلّ حتى الخيط والمخيط.

(تحف العقول صفحه 175)

اداء امانت از نظر اسلام بسيار مهم است. حتى اگر چيز ارزان قيمتى نزد انسان امانت باشد، بايد در حفظ آن بكوشد و به صاحبش برگرداند خواه، آن شخص مؤمن باشد و خواه فاجر و حتى كافر.
لكن بايد دانست كه امانت تنها امانت مالى نيست بلكه وظيفه‏اى كه به دوش ما است و يا اسرار ديگران كه نزد ما است همه امانت است و بايد از آن نگهدارى نمود.


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

من خطبة علي «عليه السلام» المعروفة بالديباج:
عباداللّه، سلوااللّه اليقين، فإنّ اليقين رأس الدّين وارغبوا اليه في العافية فإنّ أعظم النعمة العافية فاغتنموها للدنيا والآخرة.

(تحف العقول صفحه 150)

يقين، مراتبى دارد، و هر مرتبه‏اى از آن كه فرض شود، مرتبه‏ى بالاترى براى آن وجود دارد، لذا ائمه اطهار (عليهم السلام) با اين كه در مراتب عاليه يقين بودند باز هم از خدا طلب يقين مى‏نمودند.
دراين حديث، يقين تشبيه به رأس شده چون همانطور كه سر منشأ هدايت حركات و سكنات آدمى است، يقين هم در دين انسان چنين نقشى را دارد.
و تحصيل يقين از دو راه ممكن است: يكى تأمل و تفكر در دلائل و مبادى دين و حقانيت شرع مقدس اسلام و ديگرى توجه به ذات مقدس الهى و تضرّع و خضوع در پيشگاه با عظمت او.
عافيت كه در روايات آمده آن چيزى نيست كه ما در عرف خودمان از آن تعبير به عافيت‏طلبى مى‏كنيم، كه انسان در كنجى خزيده و در ميدان جهاد وارد نشده با وظائف بزرگِ زندگى مواجه نگردد. بلكه مراد، عافيت در اعتقاد و عمل و محفوظ ماندن از وساوس شيطانى و نفسانى است. انسان در ميدان جنگ هم بايد از پروردگار طلب عافيت كند يعنى از او بخواهد كه دچار شك و ترس و تزلزل نشود. امام سجاد (عليه السلام) در دعاى بيست‏ و سوم صحيفه سجاديه به ابعاد مختلف عافيت، اشاره كرده و آن را از پروردگار طلب نموده‏اند.


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

پس از شناخت نبود اجماع قابل اعتماد در بحث، بايستى به تنقيح پرسش پرداخت. از يكسو بايستى ادله‏ى لفظى را كاوش كرد ـ چه عمومات و چه اطلاقات ـ شايد بتوان از آن قاعده‏اى استنباط كرد كه فراگير مورد سخن باشد و يا در فرض نبود دليل اجتهادى، مقتضاى اصول عملى را در آن جست و جو كرد.
از سوى ديگر: تحقيق پرسش نيازمند كاوشى افزون براى شناخت موضوع و پرتوافكنى بر زاويه‏هاى پنهان آن است.
بنا بر اين، بحث در دو سويه است:
الف) سويه‏ى نخست آن، چهار پرسش كبروى را در بردارد:
1. مراد از كتاب در احكام جزيه چيست؟ آيا كتابهاى آسمانى ويژه‏اى مراد است؟ و يا هر كتاب آسمانى كه شريعت آور بوده است؟ يا هر كتاب آسمانى - چه شريعت‏آور و چه غير آن؟
2. اگر در كتابى بودن صابئين، ترديد باشد، آيا مى‏توان آنان را در زمره كسانى دانست كه شبهه كتابى بودن را دارند و احكام ايشان را در مورد آنان، جارى دانست؟
3. اگر در توحيد و شرك ايشان ترديد باشد، آيا مى‏توان به دعاوى خودشان در اين مورد، تمسك جست؟ و آيا سخن آنان در مورد خود و باورهايشان، براى ديگران حجت است؟
4. اگر ترديد در مورد ايشان برطرف نشد، قاعده چه اقتضايى را دارد؟ آيا در اين مورد اصل لفظى و يا عملى هست كه بتوان به آن استناد جست؟
ب) سويه‏ى دوم، در بردارنده پرسشهاى صغروى هست و پرتوفكن بر جهات گوناگون موضوع است. اين پرسشها، عبارتند از:
1. آيا دليلى بر كتابى بودن صابئان وجود دارد؟
2. آيا آنان، از فرقه‏هاى آيينهاى سه گانه‏اند؟ (يهوديان، نصرانيان، مجوسيان)
3. آيا باورهاى منتسب به آنان، گمان الهى بودن آيين ايشان را بر مى‏بندد؟
4. آيا نام ايشان [واژه‏ى صابئان] به گونه‏اى است كه با آسمانى بودن آيين‏شان، ناهمساز است؟


برچسب‌ها: آقا
نوشته شده توسط A

سخن در اينكه آيا احكام ذميان درباره صائبان جارى است‏ يا خير؟ نياز به كاوشى افزون در ادلّه و نيز ‏كندوكاوى اساسى در شناخت موضوع دارد زيرا ترديد در حكم فقهى «صابئان‏»، از ناشناختگى وضعيت ‏ايشان و مجهول‌بودن حقيقت آيين و باورهايشان نشأت مى‏گيرد. از اين رو، بايسته مى‏نمايد كه در آغاز، ‏سخنانى از بزرگان در مورد ايشان ياد شود. ‏

ديدگاه فقيهان

1- شيخ مفيد گويد:
«و قد اختلف فقهاء العامه فى الصابئين و من ضارعهم فى الكفر سوى من ذكرناه من الثلاثة الاصناف، فقال مالك بن انس و الاوزاعى: كل دين بعد دين الاسلام سوى اليهوديه و النصرانيه فهو مجوسية و حكم اهله حكم المجوس.» (۱)
فقيهان اهل سنت در مورد صابئان و همانندان ايشان در كفر، هم‏انديش نيستند - البته در غير سه گروه مسيحيان، يهوديان و زردشتيان - مالك بن انس و اوزاعى گويند: هر آيين بجز آيين مسلمانى - و غير از يهوديگرى و نصرانيگرى - مجوسى بشمار آيد و پيروان آن در حكم مجوسى هستند. شيخ مفيد، در همسانى اين گروهها با مجوسيان، به يادكرد ديگر سخنان فقيهان اهل سنت مى‏پردازد و سپس اظهار مى‏دارد: «فاما نحن فلانتجاوز بايجاب الجزيه الى غير من عددناه لسنة رسول الله(ص) فيهم و التوقيف الوارد عنه فى احكامهم.» (۲) ما در وجوب جزيه، از گروههاى ياد شده [مسيحيان، يهوديان، زردشتيان] پا فراتر نمى‏نهيم زيرا سنت پيامبر(ص) در گرفتن جزيه، فقط در مورد ايشان است و ما در احكام فقهى كه از پيامبر درباره آنان وارد شده، به توقيف: [پاسداشت مرز موضوعات] فرمان داريم.
سپس شيخ مفيد، سخن فقيهان ياد شده را در همسانى حكم فقهى صابئان با مجوسيان، بعيد مى‏شمرد و چنين مى‏گويد: «فلو خلينا والقياس لكانت المانويه والمزدقيه والديصانيه عندي بالمجوسيه اولى من الصابئين لانهم يذهبون في أصولهم مذاهب تقارب المجوسيه وتكاد تختلط بها.»(۳) اگر ما به «قياس» هم وانهاده شويم، در ديدگاه من مانويان، مزدكيان و ديصائيان به مجوسيان نزديكترند تا صابئان. زيرا در باورهاى بنيادين، گروههاى نخست به مجوسيان نزديكترند و چه بسا درهم مى‏آميزند.
شيخ مفيد، در ادامه نوشتار، از برخى كيشهاى مهجور ياد مى‏كند و نزديكى آن را با مسيحيت و يا باورهاى مشركان عرب باز مى‏گويد و سپس مى‏نويسد: «فاما الصابئون فمنفردون بمذاهبهم ممن عددناه لان جمهورهم يوحد الصانع في الازل ومنهم من يجعل معه هيولى في القدم، صنع منها العالم فكانت عندهم الاصل و يعتقدون فى الفلك و ما فيه الحياة و النطق وانه المدبر لما في هذا العالم والدال عليه وعظموا الكواكب وعبدوها من دون الله عزّ وجلّ وسمّاها بعضهم ملائكه وجعلها بعضهم آلهة وبنوا لها بيوتاً للعبادات وهولاء على طريق القياس إلى مشركي العرب وعباد الأوثان اقرب من المجوس لأنهم وجّهوا عبادتهم إلى غيرالله سبحانه في التحقيق وعلى القصد والضمير وسمّوا من عداه من خلقه بأسمائه جلّ عما يقول المبطلون.»(۴) اما صابئين در آيين خود، از شمار مذاهب ياد شده متمايزند زيرا بيشتر ايشان به توحيد ازلى آفريدگار جهان معتقدند. اما برخى از آنان، "هيولى‏" [= ماده نخستين] را چونان خداوند، قديم مى‏دانند و جهان را پديد آمده از آن مى‏شمرند و در نزد ايشان، هيولى مبدا نخست جهان است. ايشان معتقدند كه فلك و موجودات آن، از حيات و توانايى نطق برخوردارند و اينكه فلك، تدبير و راهنمايى گيتى را بر عهده دارد. هم چنين ايشان، ستارگان را بزرگ مى‏دارند و آن را پرستش مى‏كنند. برخى از آنان، ستارگان را فرشتگان و برخى خدايگان مى‏دانند و براى آنان، معابدى بنا مى‏نهند. از اين رو، صابئان به مشركان عرب و پرستشگران بت، نزديكترند تا به مجوسيان زيرا ايشان غير خداوند را پرستش مى‏كنند. هم در درون و هم در رفتار برون و آفريده خداوند را به نامها و صفات ويژه او مى‏ستايند و براستى خداوند از آنچه ياوه‏گويان مى‏گويند، فراتر است.
شيخ مفيد، در اين بررسى شيوه‏ى يك فقيه متكلّم را پيمود و سخن مخالفان ناهم انديشان را در اينكه «صابئى» از ذميّان است، به نقد سپرد و آن را با خدشه در همگونى مقيس [= صابئى] و مقيس عليه [= مجوسى] باطل ساخت.
سخن ايشان، بسيار نيك و استوار است، اما بدان شرط كه باورهايى را كه به «صابئان» نسبت داد، براستى عقايد پذيرفته ايشان باشد و همان بنياد آيين و كيش آنان را سازمان بخشد. در اين زمينه در ادامه گفتار سخن خواهيم گفت.

2. شيخ طوسى، در «الخلاف» گويد:
"الصابئه لايؤخذ منهم الجزيه و لايقرون على دينهم و به قال ابوسعيد الاصطخرى و قال باقى الفقها: انه يؤخذ منهم الجزيه، دليلنا اجماع الفرقه و اخبارهم و ايضا: قوله تعالى: فاقتلوا المشركين و "فاذا لقيتم الذين كفروا" و لم يامر باخذ الجزيه منهم و ايضا قوله تعالى: "قاتلوا الذين لايؤمنون‏" فشرط فى اخذ الجزيه ان يكونوا من اهل الكتاب و هؤلاء ليسوا من اهل الكتاب."(۵)
از صابئان، جزيه گرفته نمى‏شود و آنان در آيين خويش، آزاد وانهاده نمى‏شوند. [از فقيهان اهل سنت] ابوسعيد اصطخرى، با اين ديدگاه همراى است. اما ديگر فقيهان آنان گويند: از ايشان جزيه گرفته مى‏شود.
دليل ما، اجماع اماميان و روايات ايشان است. هم چنين خداوند گويد: مشركان را بكشيد...(۶) و نيز گويد: بهنگام برخورد با كافران...(۷) در اين آيات، به جزيه فرمان نداده است. هم چنين خداوند فرمود: با كسانى كه ايمان ندارند، كارزار كنيد...(۸) بنا بر اين، خداوند در جزيه، قيد "اهل كتاب‏" را قرارداد و صابئان در شمار اهل كتاب نيستند.
استدلال شيخ طوسى به دو آيه نخست و سپس افزودن اين نكته كه خداوند به گرفتن جزيه از ايشان فرمان نداد، بنيادسازى قاعده‏اى فراگير در برخورد با كافران است و خلاصه آن چنين است: رهاورد دو آيه اين است كه با كافران بايد جنگيد مگر آنانكه به اخذ جزيه از آنان، فرمان داده شده باشد و درباره صابئان، چنان دستورى نيامده است.
و اما استناد ايشان به آيه‏ى جزيه، بر دو مقدمه استوار است:
نكته‏ى نخست: از آيه استفاده مى‏شود كه از غير اهل كتاب نمى‏توان جزيه گرفت. اين مقدمه را از آيه، هر چند به انضمام روايت عبدالكريم هاشمى، مى‏توان استفاده كرد.
نكته دوم: صابئان در شمار "اهل كتاب‏" نيستند يا دست كم اين نكته، ثابت نيست. در مورد نكته اخير، در ادامه‏ى سخن، ديدگاه خويش را خواهيم گفت.
3. طيربسى، در تفسير آيه‏ى "ان الذين آمنوا... و الصابئين‏"(۹) پس از ياد كرد سخنان فقيهان و لغت‏شناسان درباره معناى "صابئين‏" و باورهاى ايشان گويد:
"و الفقهاء باجمعهم يجيزون اخذ الجزية منهم و عندنا لايجوز ذلك لانهم ليسوا باهل كتاب."(۱۰)
تمامى فقيهان اهل سنت، گرفتن جزيه از ايشان را روا مى‏دانند. اما فقيهان اماميه، جائز نمى‏شمرند زيرا صابئان در شمار اهل كتاب نيستند.
استدلال طبرسى، همگون با گفتار شيخ طوسى در "الخلاف‏" است [كه پيشتر ياد شد].

4. على بن ابراهيم، در تفسير خويش در آيه‏ى: «ان الذين آمنوا والذين هادوا....»(۱۱) گويد:
"الصابئون قوم لامجوس و لايهود و لانصارى و لامسلمون و هم يعبدون الكواكب والنجوم."(۱۲)
صائبان، گروهى هستند كه نه مجوسى و نه يهودى و نه نصرانى و نه مسلمان هستند ايشان، ستاره پرستند.

5. صاحب جواهر، پس از يادكرد ديدگاه «ابن جنيد» در اينكه از «صابئان‏» جزيه مى‏توان گرفت، مى‏گويد:
«ولابأس به إن كانوا من إحدى الفرق الثلاث.»(۱۳) اگر ايشان در زمره‏ى يكى از گروههاى سه گانه [= مسيحيان، يهوديان، مجوسيان] باشند، اين ديدگاه پذيرفتنى است.
صاحب جواهر، در ادامه‏ى سخن به يادكرد سخنانى مى‏پردازد كه صابئان را در شمار فرقه‏هاى يادشده قرار داده ‏اند. هر چند در آن گفته‏ها ناهمسازيهائى وجود دارد.
سپس، اظهار داشته‏اند: «وحينئذٍ يتجه قبول الجزيه منهم.»(۱۴) بنا بر اين، پذيرش جزيه از صابئان شايسته مى‏نمايد.
پس از آن، سخنان كسانى را يادآور شده‏اند كه صابئان را به پرستش ستارگان و... متهم ساخته‏اند و سپس افزوده ‏اند: «وعليه يتجه عدم قبولها منهم.»(۱۵) بنا بر اين سخنان، نپذيرفتن جزيه از ايشان موجه مى‏نمايد.
اما ظاهر سخن ابن جنيد، كه در كتاب «المختلف» علامه حلى ياد شده است(۱۶); آن است كه صابئان را در پذيرش جزيه، گروهى مستقل از گروههاى سه گانه يادشده قرار داده و نه زير مجموعه‏ى ايشان، و اصولا همين، بايستى مراد سخن كسانى باشد كه پذيرش جزيه از صابئين را باور دارند، وگرنه در پذيرش جزيه از كيشهاى سه گانه، مخالفت وناهم‏انديشى ميان دو فقيه، رخ نداده است!

جمع‏بندى ديدگاهها

1. در اين مساله، فقيهان ما اجماع ندارند زيرا اول آن كه ابن جنيد با ديدگاههاى ياد شده، مخالف است و در تحقق اجماع، راى او دخالت دارد و ثانيا: فتواى دانشوران در نگرفتن جزيه از صابئان، برخاسته از موضوع‏شناسى ايشان درباره صابئين است ـ اين كه آنان، در زمره اهل كتاب نيستند و در كلام شيخ مفيد، قمى، طبرسى تا صاحب جواهر با اين برداشت آشنا شديد ـ و چنين موردى، با «اجماع حجت‏» كه از حكم الهى درباره موضوع مشخص و معلوم حكايت مى‏كند، فاصله‏اى بس دراز دارد.
2. موضوع اين مساله، از سوى فقيهان پيشين تحرير و تنقيح نشده است نه از راه تفحص و پيگيرى حالات منتسبان به اين فرقه و شنيدن باورهايشان، و يا فهميدن ديدگاههايشان از طريق كتابها و نوشته‏هاى خود آنان; و نه از راه مقايسه آنچه كه درباره ايشان گفته‏اند، به گونه‏اى كه اعتماد در شناخت اين فرقه پديد آيد. فرقه‏اى كه نام آن سه بار در قرآن مجيد ياد شده است.
بلى! گاه در برخى از نوشته‏هاى «ملل و نحل‏»، پرتوى بر گوشه‏اى از باورها، و بخشى از تاريخ آنان، افكنده شده است. هر چند اين اندازه، در شناخت موضوع له براى مصونيت كافران ياد شده و نيز گرفتن و يا نگرفتن جزيه از آنان، كفايت نمى‏كند.
شايد رويگردانى فقيهان از شناخت كامل موضوع، بدان جهت بوده است كه آنان با حكم فقهى «صابئين‏» چندان درگير نبوده‏اند. بويژه آنكه فقيهان بزرگوار ما، از داورى ميان مردمان و حكومت به دور بوده‏اند و به گرفتن جزيه از كافر و يا جنگ با كافران مبتلا نبوده‏اند، نه در صحنه عمل و نه در جايگاه فتوا و ابراز احكام.


برچسب‌ها: آقا
.: Weblog Themes By Pichak:.


تمامی حقوق این سایت محفوظ است | : پیچک