پادشاه سیاره بزرگ درسال بیست هزار شنی بر روی جایگاهی درخشان از الماس و دربرابر تمام صفحات نوری سخنرانی منحصربه فردی را که از یکصدسال قبل نوید داده بود آغازکرد من کرامت هفتم پادشاه کامل و عادل سیاره بزرگ درآغاز هزارمین سال میلادم به تمامی شما انسانهای خوب درود و سلامی شاهانه می فرستم. من به نمایندگی از نسلی که قبل از همه دینامیت راساخت و اتم را شناخت و از خط ستارگان گذشت باشما صحبت می کنم. ما پیشگامانی هستیم که توانستیم با تبدیل تهدیدها به فرصتها این سیاره را کنترل کنیم ما برای همگان آرامش و امنیت را سوغات آوردیم. تمامی شما مردمان سیاره از لحظه ی بوجود آمدن با دست به دست شدن دست یکدیگر را گرفتید و با خوشحالی و آرامش و صدالبته احساس آزادی زندگی کردید. همه میدانیم که معنای زندگی چیزی غیر از انتخاب نیست و صدالبته بهترین انتخاب کرامت و ارزشهای انسانی است من از حکومت برشما خوشحال بودم اما احساس کردم که این کافی نیست چرا که هیچ نشاطی مانند محبت مردم نیست پس کوشیدم تا مرا دوست بدارید و پس از آنکه دوستدارم شدید بسیار خرسندشدم تا آنکه حدود صد و ده سال پیش برای اولین بار به این نتیجه رسیدم که اگر شما حقیقتی را بدانید و مرا دوست بدارید آنگاه من قلبا احساس رضایت و آرامش می کنم و آن حقیقت این است که شما هرگز حق انتخاب نداشتید مگر آنچه را که ما برای شما تدارک دیده بودیم و تمام اختیارات شما فقط حدودی مجازی بوده اند که از نظر ما فاقد کمترین مقامی از انتخاب بوده است و اکنون با یادآوری اینکه همیشه دوستدارشما بوده ام صبورانه منتظرم نظر و یا حتی سکوت شما رابشنوم. دراین هنگام چراغ (الف ب پ 25) ازطبقه مردم روشن شد و مردی بنام آندره خطاب به پادشاه گفت: ای شاه ما فکر می کنیم همیشه انتخاب کردیم بنابراین تنها برداشت ما از این سخنان یک شوخی بزرگ است. پادشاه باقاطعیتی بیشترگفت از نظرمن شما هرگز طعم شیرین انتخاب را درک نکرده اید و حتی هنوزهم انتخاب را نمی فهمید. آندره به پادشاه گفت: دراین صورت من شما را عادل نخواهم دانست ناگهان تمام صفحات نوری رنگارنگ شدند پادشاه پاسخ داد: از خداوند بزرگ طلب عفو و بخشایش می کنم و به عنوان یگانه پادشاه مقتدر و عادل سیاره به شما اجازه ای مخصوص برای داشتن مجوز ( آتش) می دهم تا اگر بر قضاوتی که دارید راسخ هستی بین من و خود یکنفر را به انرژی الهی تبدیل کنی! آندره دستش را روی کلید نوری گذاشت و چشمی در چشم پادشاه شد میلیاردها نفس در انتظار طپش بودند. ولی آندره پس از نفسی عمیق چشمانش را بست و با مکثی کوتاه گفت ترجیح می دهم که این مجوز را برای آرامشم نگاه دارم پادشاه سخاوتمندانه اجازه داد ولی هنوز چند لحظه نگذشته بود که ناگهان چراغ (س پ ب 54) از طبقه معتدل روشن شد و مردی بنام آلن به پادشاه گفت من به نمایندگی از عقلا و علما به داشتن مجوز آتش برای فردی که خودش را مستحق داشتن چنین مجوزی می داند اعتراض دارم و متواضعانه درخواست مجوز بازدارنده می کنم. پادشاه در حال تفکر بود که آندره چشم درچشم آلن به او گفت آیا تو با تنها انتخابی که من پس از صدها سال بدست آورده ام مخالفت می کنی؟ آلن پس از نگاهی به نمودار نوری خیلی سریع چراغش را خاموش کرد دراین لحظه تمامی صفحات نوری درخشان شدند و مردم با هیجان منتظر شنیدن صدای آندره شدند لحظه ای بعد آندره به مردم گفت من امروز دربرابر شما مجوز آتش را به عنوان دست آوردی بزرگ و تاریخی به موزه اتحاد می سپارم تا حق انتخابی را که همیشه داشته ایم باور کنیم و درآرامش به زندگی معنوی خود ادامه دهیم. ساعتی بعد (کرامت شاه) براساس پیشنویس طرحی رو به صفحات نوری گفت: بزودی تمامی امتیازات نوری با حداقل شرایط اساسی دارای مجوز رنگین کمان خواهندشد که این به معنای حق انتخاب وسیع برای همگان است. سیاره غرق در نور و غوغاشد ... آندره در آیینه به پادشاه صبور نگاه کرد سپس به آرامی وارد صفحه نور شد.
a
برچسبها: داستان کوتاه, انتخاب, زندگی معنوی, شاهکار